زمر نیوز | جلال خوش چهره در یادداشتی می نویسد: اگر به راستی «سعید ایروانی» دیپلمات کهنه‌کار و مذاکره کننده ورزیده با «ایلان ماسک» دیدار کرده باشد، امری منطقی، در چارچوب دیپلماسی فعال و در خدمت به مصالح ملی قابل تفسیر است. اگر هم چنین اتفاقی رخ نداده، نباید در دنباله‌روی از نگرش‌های افراطی  به "دیپلماسی منفعل" جایزه داد و همچنان هرگونه تعامل دیپلماتیک را تابو تلقی کرد.

جلال خوش چهره در یادداشتی می نویسد: اگر به راستی «سعید ایروانی» دیپلمات کهنه‌کار و مذاکره کننده ورزیده با «ایلان ماسک» دیدار کرده باشد، امری منطقی، در چارچوب دیپلماسی فعال و در خدمت به مصالح ملی قابل تفسیر است. اگر هم چنین اتفاقی رخ نداده، نباید در دنباله‌روی از نگرش‌های افراطی  به "دیپلماسی منفعل" جایزه داد و همچنان هرگونه تعامل دیپلماتیک را تابو تلقی کرد.

تکذیب یا تأیید دیدار و گفت‌وگوی "سعید ایروانی" و "ایلان ماسک" هیچ تأثیری بر کاستن از ضرورت اقدام دیپلماتیک فوری و لازم میان تهران و واشنگتن ندارد. هر دو طرف انکار نمی‌کنند که تا پیش ازسر آمدن فرصت‌های باقیمانده تا بیستم ژانویه پیش‌رو، چه با دیپلماسی پنهان و چه آشکار باید وارد اقدام راهگشا شد. این صرافت ناشی از درک ضرورت‌هایی است که دو طرف به رغم آنچه در سیاست‌های اعلانی خود می‌گویند، در شکل‌دهی و اجرای سیاست‌های عملی آینده بر آن اصرار دارند. تهران و  واشنگتن نمی‌توانند تا همیشه از گفت‌وگو و تعامل سازنده میان خود دوری کنند اگر هر دو براین باورند که برای برون رفت از بن‌بست‌های پیش رو، باید واسطه‌ها را کنار گذاشت و مستقیم گفت‌وگو کرد. مشکل تهران و واشنگتن همیشه این بوده که یا با واسطه و یا در بستر رسانه‌ها به یکدیگر پیغام و پسغام داده‌اند؛ بی‌آن که به درک و یا اعتمادی قابل قبول برای ایجاد یک توافق ماندگار دست یابند. این درحالی بوده که هر دو در بزنگاه‌های مختلف کوشیده‌اند با اقدام‌های نمادین و تاکتیکی، تمایل خود را برای کاستن از شدت تنش‌ها به نمایش گذارند؛ اگرچه کلام دو طرف همیشه با رنگ و طعمی از نیش زبان همراه بوده است. 

اگر به رغم تکذیب تهران و سکوت کمپین "دونالد ترامپ" درباره دیدار و گفت‌وگوی نماینده دائم ایران در سازمان ملل و ایلان ماسک، پذیرفته شود که یک تلاش دیپلماتیک پنهان در آستانه استقرار دولت آینده ایالات متحده به جریان افتاده ، نباید آن را زیر شلاق مذمّت گرفت. اتفاقاً چنین اقدامی در چارچوب عملگرایی عقلانی ناشی از واقع‌گرایی و در خدمت به منافع ملی قابل تفسیر و تحلیل است. شرط موفقیت این اقدام نیز شجاعت و درایتی است که کنشگرانش باید از آن برخوردار باشند. "درایت" چیزی جز تعهد ویژه به عزّت و کرامت کشور و نظام سیاسی در تعاملات پنهان و آشکار نیست.

 

 

"شجاعت" نیز وفاداری به اراده‌ای است که کارگزارانش با "تشخیص سیاسی" به این راهکار دست یافته‌اند. تاریخ سیاست جهان پر است از تجربه دیپلماسی پنهان میان دولت‌های متخاصم که تنش میان آنها، اوضاع را تا پرت شدن به ورطه جنگ مستقیم و تمام عیار نزدیک کرده بود. آنچه مانع وقوع فاجعه شد نیز اراده طرف‌ها برای مدیریت اوضاع در وهله نخست و سپس تلاش برای دستیابی به "نقطه تعادل" در آستانه بالا گرفتن تنش تا مرز جنگ بود. تجربه خصم‌آلود چین کمونیست دوران «مائو تسه‌دونگ» با دو دولت مستقر ایالات متحده در اواخر دهه 1960 میلادی و اوایل دهه 1970 میلادی، بسا مصداقی معتبر در این مدعاست. به ناگاه پکن و واشنگتن پس از دو دهه جنگ و تنش، به این باور رسیدند که نه می‌توان یکی آن دیگری را از صحنه حذف کند و نه ادامه وضع جاری برای منافع ملی و امنیتی آنها سود دارد.

 

 

در واقع هر دو به این باور رسیدند که فایده تعامل در چارچوب همکاری و رقابت،بیش از هزینه آن است. این درحالی بود که در نگاه پیشین مائو، ایالات متحده دارای نظام "کاپیتالیست _ امپریالیست" است. در این نگرش از منظر کمونیسم ارتدوکس چینی تنها راه ممکن، جنگ است و سرانجام، نابودی این یا آن نظام. دولتمردان آمریکایی نیز چین مائوئیست را به مراتب خطرناک‌تر از اتحاد جماهیر شوروی قلمداد کرده و حذف آن را مقدم بر جنگ ایدئولوژیک _ سیاسی با اتحاد جماهیر شوروی قلمداد می‌کردند. اما در مقطعی از تجربه اندوزی حاصل از یک جنگ مستقیم و دو رویارویی نزدیک به جنگ، سرانجام هردو به گفت‌وگو و تعامل روی خوش نشان دادند. این رویکرد با دیپلماسی پنهان و بیش از 140 دیدار میان دیپلمات‌های دو طرف در ورشو( پایتخت لهستان) شروع شد و سرانجام با سفر «ریچارد نیکسون» رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده به پکن شکل علنی یافت. از آن تاریخ تاکنون دو نظام سیاسی با حفظ اصول ایدئولوژیک خود، رقابت و شراکت را جایگزین نزاع کرده‌اند. طرفه این که هر دو طرف با نگاه به مصالح و منافع ملی خود تن به تعامل سازنده دادند. 

 

 

اکنون تهران و واشنگتن به رغم تعارض‌های موجود میان دو نظام سیاسی و در آستانه استقرار دولت «دونالد ترامپ»  به این باور رسیده‌اند که نادیده گرفتن یکدیگر در خاورمیانه و بلکه جامعه جهانی، امری ناممکن است. اصرار بر ادامه منازعات، تنها بر هزینه‌های طرفین می‌افزاید. علاوه‌براین، نسخه‌های جریان‌های افراطی برای اداره تنش تهران _ واشنگتن، تنها و تنها به استمرار بی‌ثباتی و جنگ در خاورمیانه خواهد انجامید. دیپلماسی پنهان برای رسیدن به نقطه تعادل، واقع‌گرایی برخاسته از نگرش منطقی است. حال اگر به راستی «سعید ایروانی» دیپلمات کهنه‌کار و مذاکره کننده ورزیده با «ایلان ماسک» دیدار کرده باشد، امری منطقی، در چارچوب دیپلماسی فعال و در خدمت به مصالح ملی قابل تفسیر است. اگر هم چنین اتفاقی رخ نداده، نباید در دنباله‌روی از نگرش‌های افراطی  به "دیپلماسی منفعل" جایزه داد و همچنان هرگونه تعامل دیپلماتیک را تابو تلقی کرد./ابتکار
 

به اشتراک گذاری این مطلب!

نقش نگاه توحیدی در افزایش قلمرو حکمرانی فرهنگی | ماندگاری و اثرگذاری دو خاستگاه برنامه ریزان باشد

نقدی بر فعالان رسانه‌ای اپوزسیون خارج از کشور

0 دیدگاه

    ارسال دیدگاه