۱. بحران استراتژیک در گفتمان ملی: امروز، روابط عمومی در ایران با یک بحران هویتی و استراتژیک مواجه است؛ بحرانی که در نادیده گرفتن یا کمرنگ دیدن نقش بنیادین هیجانات در تعاملات اجتماعی و حکمرانی ریشه دارد. این وضعیت، ما را به سمت طراحی یک ساختار ملی و منسجم برای این حوزه سوق میدهد که دیگر صرفاً واکنشی نباشد، بلکه پیشبرنده و محافظ باشد.
۲. هسته نظری: نظریه تبخیر هیجانی: قلب تپنده این ماتریس ملی باید بر مبنای نظریه «تبخیر هیجانی» استوار باشد. این نظریه بر این اصل تأکید دارد که در مواجهه با افکار عمومی، بهویژه در زمان نارضایتیها یا بحرانها، سرکوب هیجانات منفی مانند خشم یا ترس بیفایده است؛ بلکه باید آنها را از طریق استراتژیهای شفاف، همدلانه و فعالانه، به شیوهای سازنده و کنترلشده، به اصطلاح «تبخیر» کرد.
۳. ضرورت ماتریس ملی: یک ماتریس ملی، چارچوبی یکپارچه برای اجرای این رویکرد در تمام دستگاههای دولتی، عمومی و فرهنگی ایجاد میکند. این ماتریس باید به عنوان یک زبان مشترک عمل کند تا اطمینان حاصل شود که پیامهای رسمی در سراسر کشور با عمق هیجانی و منطق یکسانی به مخاطب ایرانی منتقل میشوند.
۴. از مدیریت بحران تا مدیریت هیجان: روابط عمومی سنتی بر مدیریت خبر و بحران تمرکز داشت. اما در دنیای امروز، ما مدیریت هیجان را مقدم بر مدیریت خبر میدانیم. اگر هیجان منفی مدیریت نشود، هیچ خبری، هرچقدر هم که دقیق باشد، نمیتواند آن را آرام کند. تبخیر هیجانی، مدیریت پیشگیرانه این پتانسیلهای تنشزاست.
۵. خطر تورم فرهنگی: در مقابل این رویکرد، خطر جدی «تورم فرهنگی» قرار دارد. تورم فرهنگی زمانی رخ میدهد که محتوا، پیامها و نمادها بیش از ظرفیت درک و جذب جامعه تولید شوند، اما عمق و اصالت لازم را نداشته باشند. این امر منجر به فرسایش معنا و بیاثر شدن گفتمان رسمی در بلندمدت میگردد.
۶. ریشه تورم فرهنگی در روابط عمومی: این تورم، نتیجه مستقیم روابط عمومیهایی است که صرفاً بر کمیت تولید محتوا و شعارزدگی تکیه میکنند و از پرداختن به هیجانات واقعی مردم و اصلاح ساختاری خودداری میکنند. تکرار بیپایان وعدهها بدون اقدام، مصداق بارز این تورم است که اعتماد عمومی را بهشدت کاهش میدهد.
۷. نقش شفافیت در تبخیر: کلید اصلی برای تبخیر هیجان، شفافیت است. ماتریس ملی باید نهادها را ملزم کند که در برابر افکار عمومی، نقاط ضعف و چالشها را نیز به صراحت بیان کنند. این صداقت، فضای لازم برای همدلی متقابل را فراهم میآورد و جلوی تبدیل شدن شایعه به باور عمومی را میگیرد.
۸. سرمایه اجتماعی به مثابه خروجی: هدف نهایی این ماتریس، نه صرفاً کنترل کوتاهمدت افکار عمومی، بلکه تقویت سرمایه اجتماعی ملی است. زمانی که مردم احساس کنند صدایشان شنیده میشود و هیجاناتشان درک شده است (تبخیر موفق)، میزان اعتماد آنها به نهادها افزایش یافته و بستر لازم برای همکاریهای ملی فراهم میآید.
۹. طراحی ساختاری ماتریس: این ماتریس باید شامل سه مؤلفه اصلی باشد:
الف) رصد هیجانی(ابزارهای سنجش دقیق احساسات عمومی)،
ب) استراتژیهای پاسخگویی (متدهای استاندارد برای تبخیر هیجان)،
وج) پایش فرهنگ معنایی (ابزارهایی برای جلوگیری از تورم فرهنگی و اطمینان از عمق محتوا).
۱۰. فراخوان به اقدام ملی: روابط عمومی کشور دیگر نمیتواند در حالت انفعالی به این تحولات واکنش نشان دهد. تدوین این ماتریس ملی، یک ضرورت استراتژیک است؛ چارچوبی که روابط عمومی را از یک واحد تبلیغاتی صرف، به یک نهاد حیاتی در مدیریت پایدار سرمایه اجتماعی و سلامت روانی-اجتماعی ملت ارتقا دهد.


0 دیدگاه