مازیار بالایی عضو جبهه اصلاحات در گفت و گو با فارس با اشاره به تصویب سند راهبردی جبهه اصلاحات برای انتخابات پیش رو گفت: سند راهبردی که در مجمع عمومی جبهه اصلاحات به رای گذاشته شد 14 صفحه بود، نه سه صفحه یا سه خط؛ بخشهای متنوعی هم داشت، از چیستی مفهوم اصلاحطلبی تا تحلیل وضع موجود و در نهایت وضعیتهای ممکن و ارائه راهبرد.
وی در ادامه گفت: نقطه مغفول واقع شده در تحلیل وضع موجود این بوده که هیچ نقدی را متوجه اصلاحطلبان نمیداند. در حالیکه شاید سهم بزرگی از دلسردی مردم نسبت به اصلاحطلبان، رفتار و اعمال نهادهای صاحب قدرت و غیرپاسخگو باشد اما اصلاحطلبان نیز با عملکردهای خود فرآیند دلسردی را سرعت بخشیدند.
بالایی خاطر نشان کرد: فیالمثل آنجایی که باید در حمایت از روحانی مذاکره میکردند و سهمشان را مشخص میکردند، چک سفیدامضا دادند و حمایت همهجانبه کردند، اما بعدش همه تقصیرها را به گردن روحانی انداختند.
این عضو جبهه اصلاحات تصریح کرد: قانون منع به کارگیری بازنشستگان که کاملا غیرکارشناسی بود با تلاشهای بخشی از جریان اصلاحات به تصویب رسید. در حقیقت در تصویب این قانون آنها نقش پادوی جناح مقابل را بازی کردند و خودشان از این قانون ضربه خوردند. یا نسبت به اعضای کابینه دولت قبلی رویکرد گزینشی داشتند و وزیری که قرار بود استیضاح شود، استعفا کرد و همان وزیر با یک توصیه به مجلس برای وزارتخانه دیگری رای اعتماد گرفت.
وی افزود: یا در انتخابات شورای شهر کلانشهرها پیروز شدند اما انتصاباتشان را از جناح مقابل انجام دادند. به عنوان نمونه در پایتخت، شخصی سه سال شهردار بود که در شورای معاونینش از ۹ معاون، حداقل ۶ نفر حتی به لیست اصلاحطلبان رای نداده بودند! و طبیعتا دغدغهای هم برای پیشبرد شعارها و برنامههای اصلاحطلبانه نداشتند و ایبسا ناامید کردن بدنه جریان اصلاحات و مردم را وظیفه و ماموریت خود میدانستند.
بالایی در ادامه تاکید کرد: ریشه اینکه چنین کاستیهایی دیده نمیشود و از بیان نقش اصلاحطلبان در تحلیل ناامیدی مردم از اصلاح سیستم خودداری میشود این است که بخشی از جریان اصلاحات نقش اصلی را در وقوع چنین وقایعی که مثال زدم داشته و حالا با فرار از پاسخگویی و مسئولیتپذیری حاضر به پذیرش سهم خود در ناکارآمدیها و ناامیدیها نیست و همه چیز را به گردن دیگران میاندازد.
عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی یادآور شد: سه فرض «مشارکت حداکثری، مشارکت مشروط، عدم مشارکت» در این سند راهبردی وجود داشت و مکانیزم رسیدن به یکی از سه فرض هم وضعیت نظرسنجیها بود. طبیعتا در فاصله بیش از ۴۰ روز تا برگزاری انتخابات نمیشود در مورد درصد مشارکت داوری کرد، هرچند که شاید پیشبینیها حاکی از یک انتخابات کم رونق و کم مشارکت باشد. اما از آنجایی که برخیها یک پیشفرض ذهنی برای خود داشتند، کمی عجله کردند و نگذاشتند مسیر رسیدن به راهبرد روند عادی خود را طی کند و همین تعجیل در موضعگیری هم موجب واکنشهای سفت و سخت مخاطبین نسبت به این موضع شد.
بالایی در ادامه گفت: نکته دیگر این است که در تحلیل کلی، نیروی الیت سیاسی دنبالهروی مردم نیست بلکه سعی میکند مطالبات مردم را در چهارچوب شعارها و برنامههای عمل خود بگنجاند و از طریق راهکارهای قانونی مطالبات را برآورده کند. در تحلیل جزئینگرتر و در ساختار فضای سیاسی امروز ایران که مردم از همه جهت در تنگنا هستند، نیروی سیاسی مصلح باید بتواند از رنجهای مردم بکاهد و از بدتر شدن اوضاع جلوگیری کند، تاکید میکنم «در شرایط فعلی سیاسی». اگر بنا باشد که چون مردم مشارکت نمیکنند پس ما هم مشارکت نکنیم، بهتر است که کرکره تشکیلات خود را هم پایین بکشیم و برویم در خانه بنشینیم و هرگاه مردم تصمیم به مشارکت گرفتند ما هم بیاییم وسط معرکه! این استدلال یعنی ما هیچوقت هیچ هنر و قابلیت و برنامهای نداشتیم و همواره روی موج سوار شدیم، در حالیکه در واقعیت چنین نبوده؛ چنین موضعی نشان از ضعف اعتماد به نفس است.
بالایی خاطر نشان کرد: در جبهه هیچ اقبالی به «مشارکت حداکثری» نبود و اساسا در واقعیت هم امکان چنین نوع کنشی مهیا نبود. کما اینکه امروز تعداد نامزدهای همه احزاب اصلاحطلب به ۵۰ تا نمیرسد و در بسیاری از حوزهها اصلا امکان رقابت وجود ندارد.
وی افزود: در بین اصلاحطلبان، حامیان «مشارکت مشروط» به لحاظ کمی، تعدادشان کمتر از حامیان «عدم مشارکت» اما به لحاظ کیفی فاصلهای معنادار با طرف مقابل دارند.
وی در ادامه گفت: مساله فاکتور کردن «عدم مشارکت» به نام «همراهی با مردم» چند ایراد اساسی دارد: مثلا وقتی میگوییم «مردم» دقیقا از کدام مردم صحبت میکنیم؟ طیف مردم ناراضی بسیار گسترده و رنگارنگ است، از یک منتقد معمولی به مسائل معیشتی را شامل میشود تا بعضی ها که پای کار براندازی هستند! باید مشخص شود این مردم کیستند؟
بالایی در ادامه عنوان کرد: تا زمانی که این را مشخص نکنیم بخش بزرگی از این ادعا نامفهوم است. اگر هم مراد ناراضیان سیاسی باشند که واکنش آنها در همین چند روز به این موضعگیری به خودی خود گویاست که دوستان در جذب و نمایندگی آنان توفیقی نداشتند!
عضو جبهه اصلاحات تصریح کرد: واکنشهای ناراضیان سیاسی به اندازه کافی گویای بیاقبالی به این راهبرد بوده است. آنها در حقیقت راهبرد «عدم مشارکت» را کافی ندانسته و اصلاحطلبان را متهم به بیصداقتی یا ترسو بودن میکنند.
بالایی در تشریح ایرادات سند راهبردی جبهه اصلاحات خاطرنشان کرد: ایراد بعدی که به نظرم بسیار مهم است در این مساله خلاصه میشود که کلانتحلیل دوستان درباره این انتخابات با ردصلاحیت روحانی از اساس غلط از آب درآمد. تحلیل دوستان این بود که مردم در انتخابات شرکت نمیکنند و حاکمیت همه عزم خود را جزم خواهد کرد تا بتواند مردم را پای صندوق بیاورد و با همین استدلال، اصلاحطلبان نباید نقش گرمکننده تنور انتخابات را داشته باشند. از همین نظرگاه هم مدعی بودند که آن دسته از اصلاحطلبانی که طرفدار مشارکت مشروط هستند در زمین حاکمیت بازی میکنند.
وی افزود: در سوی مقابل اما این ادعا مطرح بود که اصولا جریان حاکم فعلی از مشارکت کم مردم استقبال میکند و هرچه مشارکت کمتر باشد و گروههای سیاسی کمتر حضور داشته باشند، برای این جریان مطلوبتر است. بنابراین با مشارکت مشروط باید این بازی را بهم زد و از صندوق رای به عنوان بزرگترین میراث انقلاب اسلامی صیانت کرد.
وی در ادامه گفت: هرچند که دوستان با برچسبهایی همچون «اصلاحطلبان دستساز» و «ظلمشویی» و ... سعی کردند تحلیل خود را غالب کنند، اما ردصلاحیت روحانی نشان داد که تحلیلشان غلط بود و آن برچسبها هم کنشی غیراخلاقی در راستای از بین بردن تکثر بود.
بالایی خاطرنشان کرد: قطعا تعداد قلیلی حضور خواهند داشت که درصد عدم مشارکت در انتخابات را به نام خود بزنند اما خودشان میدانند که کار بیهودهای خواهند کرد. در سال ۱۴۰۰ هم چنین مسالهای را شاهد بودیم که با بیان تئوری اینکه «در انتخابات ریاستجمهوری نامزدی نداریم اما برای انتخابات شوراهای شهر لیست میدهیم» یک فاجعه در همین تهران رقم خورد که دوستان به بخش ریاستجمهوریاش میپردازند اما به بخش شوراها توجه نمیکنند. آقای همتی در تهران حدود ۳۰۰ هزار رای آورد و لیست اصلاحطلبان تهران در انتخابات شورای شهر حدود ۴۰ هزار رای!
پایان پیام/