معاریو گزارش داد که یورش اوکراین به کورسک به همان اندازه که دوستان کییف را متعجب کرد روسیه را نیز متعجب کرد. دومین غافلگیری، پاسخ روسیه بوده که به جای فرستادن انبوه نیروها به آنجا برای بیرون راندن مهاجم، به اوکراینیها اجازه داد کنترل خود را بر کورسک را گسترش دهند و نیروهای روسی نیز تلاشهایشان را بر پیشروی کند در غرب استان دونتسک متمرکز کنند، و حملاتشان بر کییف و تاسیسات انرژی در مناطق مختلف اوکراین را شدت ببخشند. انگیزه مهم کییف از این تهاجم، منحرف کردن مسیر پیشرویهای نیروهای روسیه از اوکراین بود، اما محقق نشد.
اما به نظر میرسد حمله اوکراین به کورسک حداقل سه هدف دیگر نیز داشت: ۱) اینکه روسها را وادار کند که آتشبس را بپذیرند یا اوکراینیها را در موقعیت بهتری برای مذاکرات قرار دهند. این هدف محق نشد؛ زیرا روسها اعلام کردند که این حمله امکان مذاکره را از بین برد. ۲) اثبات این مطلب به متحدان در غرب که سرمایهگذاری عظیم آنها در حمایت از اوکراین بیهوده نبوده است. البته اگر دموکراتها در انتخابات آمریکا پیروز شوند، میتوانند امیدوار باشند که این هدف محقق شود، اما اگر ترامپ پیروز شود، احتمالاً حمایت از اوکراین متوقف خواهد شد. ۳) تقویت روحیه ضعیفشده مردم اوکراین که این هدف در کوتاهمدت محقق میشود اما با نزدیک شدن به زمستان و قطعی برق در پی حملات روسیه، روند مذکور معکوس خواهد شد.
در مقابل، این واقعیت که اوکراینیها اکنون بیش از 1000 کیلومتر مربع از خاک روسیه را در اختیار دارند و کمتر از 40 کیلومتر با نیروگاه هستهای کورسک فاصله دارند، از چند جهت به مسکو کمک میکند: ۱) تقویت احساسات میهنپرستانه از طریق احیای خاطرات جنگ جهانی دوم که در آن آلمان نازی با کمک نیروهای اوکراینی به "ماما روسیه" حمله کرد. ۲) فرصتی برای بازگشت و تهدید به استفاده از سلاح هستهای در صورت آسیب دیدن رآکتور هستهای در کورسک. ۳) این تهاجم شمار نیروهای اوکراینی در دونتسک را کاهش میدهد که شاید فرصتی برای پیشروی سریعتر روسیه در آنجا ایجاد کند.
معاریو افزود: بسیاری امیدوارند که حمله به کورسک منجر به پایان جنگ و خروج روسیه از اوکراین شود اما این سناریو غیر واقعی است؛ زیرا نزدیک شدن روسیه به شکست تحقیرآمیز که منجر به خروج این کشور از اوکراین و از دست دادن بخشهایی از خاکش میشود، نگرانکنندهتر است چرا که این امر ممکن است پوتین را در جایگاه نزدیک "دکمه قرمز" برافروختن آتش جنگ جهانی سوم قرار دهد.
حال این پرسش مطرح است که آیا این تهاجم مسیر جنگ را تغییر خواهد داد؟ درست است که همیشه باید امیدوار بود، اما تاریخ نشان داده است که چنین تغییراتی تنها از طریق نیروهای داخلی یک کشور بهوجود میآید. روسیه پس از انقلاب 1917 از جنگ جهانی اول خارج شد و زمانی آغاز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1989، از افغانستان خارج شد. نکته حائز اهمیت این است که تاکنون هیچ نشانهای مبنی بر وقوع انقلاب داخلی قریبالوقوع در روسیه وجود ندارد.
معاریو در پایان خاطرنشان کرد که این روزها بیشتر توجه ما معطوف به نبرد غزه است، اما باید همزمان مراقب آنچه میان روسیه و اوکراین رخ میدهد نیز باشیم، زیرا شر گاهی انسانها را غافلگیر میکند و ناگزیر آتش آن دامن همه را میگیرد.