قتل یک بانوی خبرنگار توسط همسرش بار دیگر زنگ خطر افزایش خشونت و قتل های خانوادگی را به صدا درآورد.
این حادثه تلخ نشان داد که ارتکاب به قتل به ویژه قتل خانوادگی مختص یک طبقه خاص مثلا افراد فاقد تحصیلات دانشگاهی نیست بلکه افراد تحصیل کرده نیز در میان مجرمین این دسته از بزه های اجتماعی دیده می شوند همچنان که در این حادثه نیز قاتل یک حقوقدان بوده است.
باید این واقعیت را پذیرفت که خشونت های خانوادگی به ویژه در کلان شهرها و به خصوص در تهران به مرز هشدار و حتی فراتر از هشدار رسیده است.
دلیل اصلی خشونت های خانوادگی را باید در روند تصاعدی عصبی شدن مردم جستجو کرد. عصبی شدن مردم دلایل مختلفی دارد اما در یک بررسی کلی می توان نتیجه گرفت که وضعیت معیشتی نامناسب، بیکاری، فقر و در یک کلام مشکلات اقتصادی یک عامل اصلی در تشویش خاطر و اضطراب بسیاری از هموطنان است که این موضوع منجر به بروز ناهنجاری های عصبی و روانی می شود که متاسفانه خشونت های خانگی نیز متاثر از این موضوع است و حتی بر پایه برخی آمارها ۶۰ درصد خشونتها از نوع کلامی و روانی و ۴۰ درصد نیز اذیت و آزار جسمی بوده است.
بیش از دو سال پیش و در خرداد 1401 مدیرکل دفتر معاینات بالینی سازمان پزشکی قانونی از بررسی حدود 75هزار مورد انواعخشونت خانگی در سال 1400خبر داد و گفت:« آمار نزاع سال ۱۴۰۰ معادل ۳۷ درصد کل آمار معاینات بوده است. آمار خشونت خانگی شامل همسرآزاری و کودک آزاری نیز حدود ۷۵ هزار مورد در سال ۱۴۰۰ بوده است.» وی در توضیح بیشتر به آمار نزاع اشاره کرد و گفت:« آمار نزاع در سال ۱۴۰۰ هم در مردان و هم در زنان کمی بیشتر از سال 99شده است. اگرچه میزان مراجعات زنان بهدلیل نزاع، نسبت به مردان بسیار کمتر است. در سال ۱۴۰۰ حدود ۶۰۰ هزار نزاع در این حوزه بررسی شده است که از این تعداد حدود ۴۰۰ هزار نفر مربوط به مردان بوده است. تقریبا میتوان گفت؛ دوسوم آمار مراجعات نزاع مربوط به مردان و یک سوم مربوط به زنان است.» او ادامه داد:« عدد۶۰۰ هزار نزاع در یک سال عدد بسیار بالایی است و مردم میتوانند با صبر و گذشت و فروبردن خشم، مانع از این اتفاقات شوند. امیدواریم ارائه این موضوعات نشان بدهد که یک لحظه غفلت میتواند یک عمر پشیمانی به بار بیاورد و این جمله صرفا یک شعار و یک جمله کلیشهای نیست که ما بخواهیم از آن عبور کنیم.»
خانواده مقدس ترین نهاد در نزد ایرانی هاست اما پایین آمدن آستانه تحمل مردم تاثیر منفی خود را در خانواده ها نیز گذاشته است. رفتارهای پرخاشگرایانه زن و شوهر با یکدیگر یا فرزندان با والدین در ابتدا همانند جرقه ای است که اگر علاج نگردیده و تدبیر مناسب برای آن اندیشیده نشود به شعله ای بزرگ تبدیل می شود و ریشه قتل های خانوادگی نیز همین موضوع است.
بایستی همه مسئولان دولتی و شهری با تشریک مساعی با صاحب نظران در جهت کاهش آمار خشونت و قتل های خانوادگی تلاش کنند. حتی اگر رشد این خشونت ها هم کند شود شروع خوبی برای این حرکت خواهد بود.