تاریخ : 1403,جمعه 02 آذر14:47
کد خبر : 827208 - سرویس خبری : فرهنگی

تناظر حکمت و هوش فرهنگی در حکمرانی فرهنگی می تواند بحران های اجتماعی و ارتباطات میان فرهنگی را حل کند


تناظر حکمت و هوش فرهنگی در حکمرانی فرهنگی می تواند بحران های اجتماعی و ارتباطات میان فرهنگی را حل کند

زمر نیوز| بهزاد تیمورپور در یادداشتی نوشت : هوش فرهنگی و حکمت اسلامی در حکمرانی فرهنگی دو اصل مهم هستند باید به عنوان یک مفهوم تازه در ارتباطات میان فرهنگی به آن توجه کرد .

به گزارش زمر نیوز ، بهزاد تیمورپور در یادداشتی نوشت : هوش فرهنگی و حکمت اسلامی در حکمرانی فرهنگی دو اصل مهم هستند  و حکمت می تواند به مثابه هوش فرهنگی، مبنای تعاملات اجتماعی مسلمانان در ساحت ارتباطات میان فرهنگی باشد.

حکمت در لغت به معنای دانش، دانایی، معرفت و عرفان بکار رفته است. تهانوی، حکمت را در اصطلاح فیلسوفان به دو معنای خاص، شامل دو بخش عملی و نظری، و معنای اخص یعنی قوه‌ای عملی حد وسط میان جُربزه و بَلاهت می‌داند. در اصطلاح اهل فلسفه، حکمت، به اطلاق، علمی است که در آن از حقایق اعیان بحث می‌شود. صدرالدین شیرازی، حکمت را معادل فلسفه می‌گیرد و فلسفه را در معنای کلی آن استکمال نفس انسانی از طریق معرفت حقایق موجودات به یاری برهان به قدر وُسعِ بشری می‌داند. منظور وی از معرفتِ حقایقِ موجودات، شناخت «نظم عالم به عنوان نظم عقلی بر حسب طاقت بشری» است تا انسان به مقام تَشَبُّه به خداوند نایل آید. حکمت در معنای اصطلاحی آن، نخست به عنوان معادلی برای «فلسفه» -معرب فیلوسوفیای یونانی- و نیز به عنوان معادلی برای اصطلاح یونانی سوفیا در نزد ابویعقوب کندی (منجم و نخستین فیلسوف اسلامی۱۸۵-۲۵۲ق) و گاهی فرونسیس (به معنای فطنت= (زیرکی)،حکمت عملی) به کار رفته است.

مفهوم حکمت در تصوف بیشتر به مواعظ و نکات پندآموز و یا باطن علم اشاره دارد و از دیدگاه ابن عربی، به عنوان مقام، حاکی از علمی محکم و متقن نسبت به معلومی خاص است. شهرت برخی از صوفیان به واسطه وعظ و پندهای حکیمانه و یا نوشته هایشان درباره چیستی حکمت، به عنوان حکیم، با توجه به دعوت قرآن کریم برای ارشاد خلق به سوی خدا با حکمت و موعظه حسنه است.

صوفیان، سکوت و خاموشی را از نشانه‌های حکمت دانسته‌اند. سخن گفتن آنان هنگامی است که نور حکمت و معرفت از دل عارفان بر دل کسانی که در مقام ارشادشان برآمده‌اند، ساطع شود و پس از آنکه به واسطه نور، استعداد لازم برای قبول حکمت مهیا شد، سخنان حکیمانه اظهار می‌گردد.

هوش فرهنگی یعنی چه؟
هوش فرهنگی یعنی مهارت برقراری ارتباط و کار مؤثر در موقعیت‌های متنوع فرهنگی.

در سال ۲۰۰۳، پروفسور کریستوفر ارلی و سون آنگ مفهوم هوش فرهنگی را در کتابی به همین نام مطرح و آن را «توانایی سازگاری با محیط‌های فرهنگی جدید» تعریف کردند.

افرادی که هوش فرهنگی بالایی دارند در شناخت هر نوع فرهنگی متخصص نیستند، بلکه مهارت‌هایی دارند که باعث می‌شود با اعتمادبه‌نفس وارد محیط‌های جدید شوند و بر اساس مشاهدات خود قضاوتی آگاهانه داشته باشند. افراد با هوش فرهنگی بالا رفتارهای ناآشنا یا مبهم را به‌خوبی درک می‌کنند. آنها می‌دانند تأثیرات فرهنگی پیچیده و به هم مرتبط هستند و معتقدند در کنار اهمیت هر فرهنگ خاص، عواملی مانند موقعیت شغلی و شخصیت فرد نیز می‌توانند اثر بسزایی بر رفتارش داشته باشند.

در یک جستجوی پژوهشی در یکی از منابع معتبر اینترنتی اینطور آمده است : هوش فرهنگی (Cultural Intelligence) به معنای توانایی تشخیص و انطباق با تفاوت‌های فرهنگی است و می‌تواند اعتماد به نفس لازم را برای عملکرد موفق در موقعیت‌های مختلف به ارمغان آورد.

تفاوت های فرهنگی به تفاوت در ملیت، قومیت یا اعتقاد محدود نمی شود. ما اغلب در سازمان‌های چند نسلی و با همکاران جوان‌ تر یا مسن‌ تر کار می‌کنیم که مراجع، مفروضات و نگرش‌ های فرهنگی کاملاً متفاوت از ما دارند. مشکلات ناشی از تضاد فرهنگ ها، حتی می تواند بین بخش ها یا گروه های مختلف در یک سازمان اتفاق بیفتد. این بدان معنی است که ما باید توانایی خود را برای درک و کار در طیف گسترده ای از فرهنگ های مختلف بهبود دهیم. افراد با CI بالا اطلاعات کاملی در مورد همه فرهنگ ها ندارند اما برای رفتن به محیط های جدید با اعتماد به نفس بالا و داشتن نظر آگاهانه بر اساس مشاهدات و شواهد، ماهر و توانا هستند.

این افراد در درک رفتارهای ناآشنا یا مبهم مهارت دارند. می توانید تأثیرات فرهنگی مشترکی را که بین گروه های خاص وجود دارد شناسایی کنید. این توانایی به آنها اجازه می دهد تا تأثیرات فرهنگی خاص را تشخیص دهند. با این حال، آنها تشخیص می دهند که این تأثیرات فرهنگی پیچیده و به هم مرتبط هستند. افرادی که دارای هوش فرهنگی هستند می دانند که در حالی که فرهنگ به طور قابل توجهی بر رفتار افراد تأثیر می گذارد، عواملی مانند نقش های شغلی و شخصیت افراد نیز می توانند تأثیر قدرتمندی داشته باشند.

حال می توان با در نظر گرفتن تعاریف و مفاهیم ذکر شده و ضرورت برقراری صحیح حکمرانی فرهنگی در شهر تهران به کابردی بودن دو مفهوم متناظر به هم یعنی حکمت و هوش فرهنگی در این حوزه اشاره کرد و برنامه ریزان را به جستجوی بیشتر در این ساحت علمی فرا خواند تا با مطالعه بیشتر این مفاهیم در اقدامات فرهنگی موثرتر عمل کنند. در این میان شهروندان هم با اشنایی بیشتر با هوش فرهنگی می توانند به روابط قوی تر و موثر تر اجتماعی دست پیدا کنند.