به گزارش زمر نیوز، بهزاد تیمورپور در یادداشتی نوشت : حکمرانی فرهنگی در جمهوری اسلامی ایران، به ویژه پس از صدور بیانیه گام دوم انقلاب توسط رهبر معظم انقلاب (مدظله العالی)، نیازمند یک بازآرایی بنیادین است. اگرچه سیاستهای کلان بر محورهایی چون تمدنسازی نوین اسلامی و جهاد تبیین تأکید دارد، اما عملکرد کنونی سازمانهای متولی اغلب در دام «روزمرگی»، «سیاستزدگی» و «فقر تخصص» گرفتار است. مهمترین مانع پیش رو، نه کمبود منابع مالی، بلکه بحران مدیریت و دانشبنیان نبودن تصمیمگیریهای فرهنگی است.
۱. پارادوکس ایدئولوژی و عملکرد: غیبت نوآوری
روح حاکم بر بیانیه گام دوم، «حرکت علمی پیشرو» و «نوآوری» است. با این حال، در عرصه فرهنگ، شاهد یک انجماد هویتی و عملکردی هستیم. این انجماد، ریشه در فقدان دائمی نوآوری و خلاقیت دارد. مدیران فرهنگی اغلب ترجیح میدهند مسیرهای آزموده و کمخطر را تکرار کنند؛ روشهایی که با اقتضائات پیچیده جامعه مدرن و فضای مجازی در تضادند. خلاقیت به کناری نهاده میشود و جای آن را اجرای دیکتهشده بدون درک عمیق میگیرد.
۲. استبداد رأی و سد راه آموزش
یکی از آسیبهای مزمن در ساختار مدیریتی فرهنگ، پدیده «استبداد رأی و نظر» است. بسیاری از مدیران، به دلیل جایگاه شغلی، خود را از دانش روز بینیاز میدانند. این خودشیفتگی مدیریتی، تمایل به آموزش و بازآموزی را در آنها به صفر میرساند. یک مدیر فرهنگی در تراز گام دوم انقلاب، باید همواره در حال بهروزرسانی دانش خود باشد؛ دانشی که هم بر اصول و عقاید محکم انقلاب اسلامی تکیه دارد و هم توانایی تحلیل، بومیسازی و پالایش تجارب موفق جهانی در حوزههایی چون مدیریت فرهنگ، هنر شهری و ارتباطات را کسب کرده باشد.
۳. آموزش باورمند و بومیسازی دانش
نجات حکمرانی فرهنگی از این «چرخه تکرار و فرسایش»، تنها با آموزش متمرکز مدیران باورمند ممکن است. این آموزش باید دو بال اساسی داشته باشد:
بال اول (هویتی): تعمیق باور به اصول بنیادین انقلاب و اهداف راهبردی گام دوم.
بال دوم (تخصصی): تربیت مدیرانی که بتوانند با نگاهی نوآورانه و تحولی، دانش و تجربههای موفق بینالمللی را فیلتر، بومیسازی و در خدمت اهداف انقلابی به کار گیرند.
مدیری که فاقد دانش روز و تخصص در حوزه فرهنگ باشد، حتی اگر مؤمن و متعهد باشد، به جای پیشبرد اهداف، صرفاً منابع را هدر داده و باعث سایش فرهنگی خواهد شد.
زمان آن رسیده است که حکمرانی فرهنگی در ایران از ساحت شعار و انحصار خارج شده و به یک دانش کاربردی و تحولآفرین بدل شود. این تحول، نیازمند مدیرانی است که علاوه بر ایمان و اعتقاد راسخ، خود را محتاج آموزش تخصصی و بهروزرسانی مستمر بدانند و نوآوری را نه یک تهدید، بلکه تنها مسیر اجرای موفق گام دوم انقلاب اسلامی تلقی کنند.