تاریخ : 1402,چهارشنبه 01 آذر09:30
کد خبر : 98321 - سرویس خبری : سیاسی

افزایش محبوبیت حماس نزد فلسطینیان/بی اعتمادی به حکومت خودگردان و راه حل دو کشوری


افزایش محبوبیت حماس نزد فلسطینیان/بی اعتمادی به حکومت خودگردان و راه حل دو کشوری

درباره دیدگاه مردم فلسطین نسبت به یک راه حل دو کشوری، دو سوال مطرح است: نخست اینکه راه حل مرجح شما برای منازعه ادامه دار اسرائیلی – فلسطینی کدام است؟ سوال دوم که با اولی پیوند دارد اینکه آیا شما باور دارید که هنوز این منازعه قابل حل و فصل است یعنی راه حلی برای آن وجود دارد یا نه؟ درباره سوال اول، ما از اهالی غزه پرسیدیم که از سه گزینه زیر کدامشان از نظر شما، یک راه حل قابل اعتناست: راه حل دو کشوری، راه حل تک کشوری و یک کشور کنفدراسیونی. البته ما یک گزینه چهارم هم گذاشتیم که مردم پیشنهاد خودشان را بنویسند. آنچه دریافتیم این بود که هشتاد درصد مردم، یکی از سه گزینه را انتخاب کردند که اساسا به معنی شناسایی اسرائیل یا تعامل با اسرائیل است اما اکثریت وسیعی از پاسخگویان، به راه حل دو کشوری گرایش داشتند: حدود ۵۲ تا ۵۳ درصد. حدود بیست درصد هم گزینه "دیگر" را انتخاب کردند و طرفدار مبارزه مسلحانه یا مقاومت مسلحانه بودند یعنی یک نفر از هر پنج فلسطینی. به هرحال، اکثریت فلسطینی ها، طرفدار یک راه حل دو کشوری بودند. درباره پرسش دوم که آیا اساسا فکر می کنید چنین راه حلی امکان پذیر باشد، اکثریت فلسطینی های نوار غزه و کرانه باختری بر این باورند که با توجه به واقعیت های روی زمین، چنین راه حلی دیگر قابل اعتنا نیست و منظور از واقعیت های روی زمین، گسترش شهرک ها در کرانه باختری است که شرایط این منطقه را به گونه ای تغییر داده که مشخص نیست چگونه می خواهید دولتی را در آن سامان داده، مستقر سازید.

با ادامه جنگ در غزه، پرسش درباره آینده حماس، برجسته تر می شود. اما همچنین پرسش هایی هم درباره سال ها حاکمیت حماس در غزه مطرح است و درباره حمایت از این گروه در میان فلسطینیان. تازه ترین پژوهش امانی جمال، رئیس دانشکده امور عمومی و بین المللی دانشگاه پرینسنون و بنیانگذار عرب بارومیتر Arab Barometer که به پژوهش های افکارسنجی در جهان عرب می پردازد، در زمینه افکارسنجی فلسطینیان، ششم اکتبر، در آستانه حمله حماس، تکمیل شد. وی می گوید اعتبار این ادعای اسرائیلی ها که تمامی جمعیت غزه را باید برای کنش های حماس مسوول دانست، با نگاه به واقعیت ها رنگ می بازد.

نکات اصلی مصاحبه با خانم امانی جمال را در اینجا می خوانید:

• کاری که "عرب بارومیتر" نوعا انجام می دهد این است که میزان اعتماد شهروندان در کشورهای مختلف عربی را نسبت به حاکمیت هایشان ارزیابی می کند؛ اینکه حکومت هایشان تا چه اندازه در میان مردم مقبولیت دارند و در این بررسی، جنبه های مختلف زندگی اجتماعی، زندگی اقتصادی و زندگی سیاسی مردم مورد توجه قرار می گیرد. وقتی از مردم پرسیدیم که تا چه میزان به حماس اعتماد دارند، 67درصد گفتند که اصلا اعتمادی ندارند یا اعتماد اندکی دارند، یعنی دو سوم جمعیت فلسطینی در غزه. وقتی از آنها پرسیدیم که اگر همین امروز در غزه انتخابات برگزار شود، به چه کسی رای می دهید، 24درصد پاسخگویان یعنی یک چهارم جمعیت گفتند که به اسماعیل هنیه رای می دهند. بنابراین بر پایه این افکارسنجی که در آستانه فاجعه اخیر انجام شد، حماس از حمایت مردمی پایینی برخوردار بود. اما این آمار بعد از حمله حماس به اسرائیل و جنگ اکتبر تغییر کرد و تا اندازه بسیاری وضعیت به سود حماس شده است.

• بررسی های ما نشان می دهد که حمایت فلسطینی ها از دولت هایشان چه در غزه و چه در کرانه باختری در حال کاهش بوده و این روند کاهشی بویژه از زمان همه گیری کووید19 بسیار مشهود است و دلیلش هم واقعیت های اقتصادی است؛ تورم، هزینه زندگی، کمبود خوراکی ها، کمبود فرصت های شغلی به شکلی که در کرانه باختری و نوار غزه شمار فراوانی از نیروی کار غیرماهر وجود دارد. در آستانه جنگ اخیر، سه چهارم جمعیت غزه گزارش داده اند که قادر به خرید غذا در سی روز گذشته نبوده اند یا ذخیره غذایی شان تمام شده و به خرید مواد غذایی در سی روز قبل از آن قادر نبوده اند. بنابراین سه چهارم جمعیت غزه، پیش از این ویرانگری، فاقد امنیت غذایی بودند. این درصد، به نسبت سال 2021 که ما امنیت غذایی غزه را بررسی کردیم، افزایش چشمگیری داشته است؛ در آن زمان هم 51درصد یعنی نیمی از جمعیت گزارش دادند که قادر به تامین مواد خوراکی مورد نیاز خود نیستند. بنابراین یک فقر گسترده و علاوه بر آن عدم اعتماد به دولت بر غزه حاکم است. وضعیتی شبیه همین هم در کرانه باختری حاکم است. در آنجا، هرچند اوضاع اقتصادی به وخامت غزه نیست اما حکومت خودگران به تدریج اعتماد جمعیت فلسطینی را از دست داده و دلیل آن سوء مدیریت منابع مالی، فساد و سوء استفاده از قدرت است. همچنین مهم است یادآور شویم که حکومت خودگردان فلسطینی، نتیجه توافق اسلو است که در چارچوب آن قرار شد این حکومت برای کنترل نواحی A و تاحدی هم B در کرانه باختری با اسرائیل همکاری کند، در برابرِ وعده تشکیل دولت فلسطینی در آینده. اکنون شرایط این گونه شده که حکومت خودگردان، تلاش دارد اعتراضات فلسطینی در کرانه باختری را عقب بزند یا دست کم آن را کنترل کند و این است که بسیاری از فلسطینی ها، حکومت خودگردان را یک بازوی امنیتی و بدتر از آن بازوی امنیتی دولت اسرائیل می دانند بی آن که هیچ گاه صلحی به دست آید.

• درباره آینده حاکمیت فلسطینی پرسیدیم، فرض کنید که اسرائیل و امریکا و متحدانشان حماس را در غزه از میان برداشتند؛ حال اگر قرار باشد که سازمان فتح و حکومت خودگردان یا ترکیبی از آن به عنوان یک دولت تکنوکرات بیاید و غزه را به جای حماس به نمایندگی از اسرائیل و جامعه بین المللی کنترل کند و به نوعی تداوم اشغال اسرائیلی باشد، چیست؟ احساس من با دو دهه پیگیری و واکاوی شرایط فلسطینی ها می گوید که این یک تجربه شکست خورده خواهد بود. همین الآن هم در کرانه غربی، اخباری از شکاف در حکومت خودگردان می رسد و کلافگی و نومیدی زیادی وجود دارد. به هرحال اگر هر نوع تدبیری در این زمینه، با یک برنامه ملموس که بتواند به جایی برسد، پیوند نخورد، راه به جایی نخواهد برد. منظور من از برنامه ملموس وجود یک طرح معتبر برای راه حل دو کشوری است. در غیر اینصورت، اسرائیل یک بار دیگر خود را با بحران مشابهی رو در رو خواهد دید. یک بار دیگر این بحران فوران خواهد کرد مگر اینکه اسرائیل دست به پاکسازی نژادی در غزه بزند. ما هر چند سال یک بار، یک چرخه خشونت را در اینجا شاهد بوده ایم و این وضعیت تداوم خواهد یافت چرا که عامل ریشه ای و مشکل اصلی همچنان در جای خودش باقی است. اینکه فقط در حرف بگوییم که ما طرفدار یک راه حل دو کشوری هستیم بی آنکه اقدامی عملی انجام دهیم، مشکلی را حل نخواهد کرد. پس جامعه بین المللی برای حل و فصل این بحران باید برنامه و راهکاری عملی برای یافتن راه حلی برای این منازعه داشته باشد، اینکه صلح چه شرایطی خواهد داشت و چگونه می توانیم به عنوان یک نظم بین المللی به آنجا برسیم.

• درباره دیدگاه مردم فلسطین نسبت به یک راه حل دو کشوری، دو سوال مطرح است: نخست اینکه راه حل مرجح شما برای منازعه ادامه دار اسرائیلی – فلسطینی کدام است؟ سوال دوم که با اولی پیوند دارد اینکه آیا شما باور دارید که هنوز این منازعه قابل حل و فصل است یعنی راه حلی برای آن وجود دارد یا نه؟ درباره سوال اول، ما از اهالی غزه پرسیدیم که از سه گزینه زیر کدامشان از نظر شما، یک راه حل قابل اعتناست: راه حل دو کشوری، راه حل تک کشوری و یک کشور کنفدراسیونی. البته ما یک گزینه چهارم هم گذاشتیم که مردم پیشنهاد خودشان را بنویسند. آنچه دریافتیم این بود که هشتاد درصد مردم، یکی از سه گزینه را انتخاب کردند که اساسا به معنی شناسایی اسرائیل یا تعامل با اسرائیل است اما اکثریت وسیعی از پاسخگویان، به راه حل دو کشوری گرایش داشتند: حدود 52 تا 53 درصد. حدود بیست درصد هم گزینه "دیگر" را انتخاب کردند و طرفدار مبارزه مسلحانه یا مقاومت مسلحانه بودند یعنی یک نفر از هر پنج فلسطینی. به هرحال، اکثریت فلسطینی ها، طرفدار یک راه حل دو کشوری بودند. درباره پرسش دوم که آیا اساسا فکر می کنید چنین راه حلی امکان پذیر باشد، اکثریت فلسطینی های نوار غزه و کرانه باختری بر این باورند که با توجه به واقعیت های روی زمین، چنین راه حلی دیگر قابل اعتنا نیست و منظور از واقعیت های روی زمین، گسترش شهرک ها در کرانه باختری است که شرایط این منطقه را به گونه ای تغییر داده که مشخص نیست چگونه می خواهید دولتی را در آن سامان داده، مستقر سازید.

• درباره این که آیا منازعات قبلی با اسرائیل بر حمایت از حماس در غزه و کرانه باختری تاثیر داشته یا نه آن هم با توجه به تلفات و بیرحمی های گسترده این چند هفته: خشونت، تنها خشونت بیشتری می آورد. اگر قرار بود که خشونت بتواند این منازعه را حل و فصل کند، باید خیلی زودتر از اینها حل و فصل می شد. بنابراین جدای از آنچه اکنون در غزه رخ می دهد، باید یک راه حل دیپلماتیک پیدا شود نه فقط برای آزادی گروگان ها بلکه برای توقف بمباران ها و کشتار غیرنظامیان که تاکنون حدود یازده هزار و پانصد نفر قربانی گرفته است. بالاخره جهان جایی خواهد گفت که کافی، کافی است! بنابراین خشونت، خشونت بیشتری می آورد و ما از افکارسنجی های قبلی مان هم این را دریافتیم که خشونت ها، حمایت بیشتری را برای حماس با خود می آورد. من نمی توانم درباره شرایط کنونی قضاوتی داشته باشم که در آن ویرانی گسترده ای به بار آمده و یک و نیم میلیون نفر هم بیجا شده اند. همچنین ما نمی دانیم که حماس واقعا تا چه اندازه تضعیف شده است. برخی می گویند که حماس نابود خواهد شد و برخی می گویند که سیاست های نابودسازی اصولا راه به جایی نمی برد. اجازه دهید از تجربه 2003 عراق درسی بگیریم: در آن زمان در دولت آمریکا این بحث بود که آیا کل دولت و دستگاه حاکمیتی حزب بعث را سرنگون کنیم که منجر به بی دولتی و خلاء در عراق خواهد شد یا اینکه بدنه حاکمیت را حفظ کرده و کادرهای سطح پایین حزب بعث را در ساختار تازه شراکت دهیم؟ سرانجام گزینه اول انتخاب شد که کل رژیم از میان برداشته شود که پیامدهای آن را هم دیدیم. اکنون هم استدلالی نزد غربی ها وجود دارد که باید تلاش دیپلماتیکی پیگیری شود که کادرهای میانی و پایینی حماس را که به گونه ای تروریسم را تقبیح کرده و حاضرند با یک حاکمیت تازه کار کنند، بالا بکشیم صرفا به این منظور که حدی از مشروعیت را در غزه داشته باشیم. یک گزینه دیگر عبور کامل از حماس و بازگرداندن فتح و احتمالا دولت خودگردان است. جدای از اینکه کدام گزینه محقق شود، یک بدنه حاکمیتی باید بتواند آمال و آرزوهای مردمش را نیز پیاده کند و نمی تواند حاکمیتی باشد که تنها خاصیتش، سرکوب مردمش است.

• عامل زیرینی که سطح حمایت از دولت خودگردان یا حماس را تعیین می کند، این است که در پس زمینه فرایند صلح چه چیزی در حال رخ دادن است. وقتی که اسرائیل، روند صلح را رد می کند، شهرک ها را گسترش می دهد و به تضعیف هرچه بیشتر دولت خودگردان می پردازد، محبوبیت حماس بالا می رود و محبوبیت دولت خودگردان پایین می آید. برای اینکه هر حاکمیتی در غزه، حدی از مشروعیت داشته باشد، باید بتواند سرچشمه امید اهالی غزه باشد، امید به یک آینده بهتر و این آینده بهتر با حل و فصل صلح آمیز منازعه پیوند دارد نه این که تقریبا دو میلیون و 500 هزار نفر در شرایطی که به عنوان یک زندان روباز از آن یاد می شود، تحت محاصره به سر ببرند بلکه به آنها فرصت شکوفایی داده شود و دولتی داشته باشند که بتواند توسعه اقتصادی بیاورد و نهادهای آموزشی شان بتوانند نیازهای اقتصادی شان را چاره کنند. همه اینها، نیازمند سطحی از هماهنگی است که در شرایطی که امروز اهالی غزه در آن به سر می برند، امکان پذیر نیست.

• اگر بخواهم توصیه ای به جو بایدن، رئیس جمهوری امریکا بکنم این است: حرف و عمل در کنار هم. تحقق راه حل دو کشوری نیاز به کار و عمل دارد: اسرائیلی ها و فلسطینی ها را به میز گفت وگو بیاور و اطمینان حاصل کن که می خواهند گفت وگو و مصالحه کنند. امتیازات سرزمینی در کرانه باختری، بخش اساسی این فرایند است. پروژه های گسترش شهرک ها باید مورد سوال قرار گرفته و روی میز گفت وگو بیاید. در حال حاضر ائتلاف راستگرای حاکم بر اسرائیل، در اساس به دنبال ضمیمه کردن کل کرانه باختری است و عملا برنامه بیجاشدگی فلسطینی ها نه تنها در غزه بلکه در کرانه باختری را دنبال می کند. نکته دیگر اینکه باید درباره توافق های ابراهیم فکر کنیم. دریافتی که از این توافق ها وجود داشت، نادیده گرفتن و منزوی کردن فلسطینی ها و برقراری روابط دوجانبه با کشورهای عربی بود. کشورهایی که می خواهند روابط عادی با اسرائیل داشته باشند: مراکش، اردن، بحرین، امارات یا عربستان سعودی، همگی باید بخشی از ائتلاف گفت وگو باشند و باید از همان گام اول، هدف ضمنی ای وجود داشته باشد که طرف های گفت وگو در مسیر رسیدن به آن حرکت کنند. تا کنون، فرایند صلح به این معنی بوده که فلسطینی ها و اسرائیلی ها را در یک اتاق بگذاریم تا مصالحه کنند. باید بپذیریم که نوعی دیفرانسیل (عدم توازن) قدرت میان فلسطینی ها و اسرائیلی ها وجود دارد و پاسخگو کردن دولت خودگردان هم نیازمند هماهنگی و همکاری بین المللی است.

• درباره سطح حمایت مردم کشورهای عربی از فلسطینی ها: این تصور در واشنگتن و در دیگر پایتخت های غربی وجود داشت که مردم عرب از ماجرای فلسطین خسته شده اند و می خواهند که از آن عبور کنند. آنها خواهان روابط دوجانبه با اسرائیل و رفاه اقتصادی هستند. افکارسنجی ها اما نشان می دهد که مسئله فلسطین برای میانگین مردم در کشورهای عربی هنوز هم یک اولویت بالاست. ما نشانه های این واقعیت را در جریان جام جهانی قطر هم دیدیم که هرجا فرصتی برای مردم خاورمیانه و مسلمانان جهان دست می داد، حمایت خود را از فلسطینی ها اعلام می کردند. نکته دیگر اینکه ما از پیش از حمله هفتم اکتبر حماس، سرگرم انجام یک افکارسنجی در تونس بودیم که تا بعد از حمله هم ادامه یافت. این افکارسنجی نشان داد که سطح حمایت از مسئله فلسطین در میان تونسی ها بالا بود و بعد از رخدادهای اخیر غزه، بالاتر هم رفت و همین طور سطح حمایت از مقاومت مسلحانه هم بالاتر رفت و البته اعتماد به آمریکا و جو بایدن کاهش یافت. ما در چرخه های قبلی خشونت هم دیده ایم که احیای اعتبار از دست رفته آمریکا، زمان درازی می برد و در چنین شرایطی تندروی هم جان می گیرد. به هرحال، هیچ افکارسنجی، پژوهش، واکاوی و بررسی ای در هیچ کجا نشان نداد که سطح حمایت از مسئله فلسطین در خاورمیانه کاهش یافته باشد یا مردم به فلسطینی ها پشت کرده باشند یا از مسئله فلسطین عبور کرده باشند. 
حتی دولت های باثباتی مثل امارات و عربستان سعودی هم باید به این عامل توجه داشته باشند. ما در عربستان سعودی وعاظ مذهبی را داریم که در مساجد موعظه می کنند. هرچند که دولت از آموزه های مذهبی برای خاموش کردن اعتراض جامعه استفاده می کند و از طریق همین وعاظ این ایده را در جامعه ترویج می کند که اعتراض، خشم و عصیان یک عمل حرام است.

منبع: فارن افرز


منبع : دیپلماسی‌ایرانی